نرگس فتحی: منصب دوست دارم!
_
نگارش در تاريخ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:نرگس فتحی: منصب دوست دارم!, توسط طرفدار اصیل شیش تایی

ـ نرگس فتحی! مگه کلا تیم نویسندگی چند نفره که شما سرپرستی‌شُ به عهده گرفتی؟ یعنی الان خودت سرپرست خودتی؟
می‌دونی! کلا خیلی خوب‌ه آدم سرپرست باشه. مثلا مقام و منصب و موقعیت و این‌ها خیلی خوب‌ه.

ـ این‌که همسر تهیه‌کننده‌ای برات کافی نبود؟
نه، آخه می‌دونی همسر تهیه‌کننده بودن یه موقعیتای دیگه‌ای داره! مثلا پول و اینا که البته ما هیچ‌وقت نداریم. پس بهتر بود برای خودم یه منصب دیگه‌ای برای تهیه می‌کردم.

ـ حالا این موقعیت نون داره یا آب یا چی؟
این منصب داره! صدر قدرتی، احساس خوب و ارضاکننده‌ای بهت دست می‌ده. دیگه این‌که یه سری موقعیتای دیگه برای آدم پیش می‌آره مثلا وقتی سرپرست باشی مثل همه‌ی مدیرای دیگه می‌تونی کار نکنی؛ مثل همه‌ی مدیرای دیگه می‌تونی تو این موقعیت قرار بگیری که کار نکنی و دستور بدی!

ـ این‌جا الان سوالی که پیش می‌آد این‌ه که به کی دستور می‌دی؟ می‌خوای بگی می‌ایستی جلوی آینه واسه خودت خط و نشون می‌کشی؟
برات توضیح می‌دم! وقتایی که متن‌ام نمیاد یا دلم نمی‌خواد بنویسم یا لزومی نداره بنویسم، سرپرستی مهدی صالح‌پورُ به عهده می‌گیرم؛ چون ایشون خیلی شایستگی مورد سرپرستی واقع شدنُ داره. بسیار بچه‌ی خوبیه، حرف گوش کنه. اونم بی‌صدا و در یک سکوت خوبی دستور می‌پذیره. واقعن پور صالحی‌ه در این زمینه. می‌شه متنای طنزُ انداخت گردنش و اونم به راحتی این کارُ انجام می‌ده. حقیقتا من به عنوان سرپرست نویسندگان که دارم مهدی صالح پورُ سرپرستی می‌کنم ازش این راحت نوشتنه رو یاد گرفتم. چون من خودم در مواجهه با نوشتن هراس کاغذ سفید می‌گرفتم و کلی طول می‌کشید مقمه‌ی نوشتنمُ فراهم کنم. کلی زمان می‌برد بر این ترسه فائق بیام و برم جلو. منتهاع مهدی رسمن این‌طوری نیست. مهدی همون ان که تصمیم می‌گیره بنویسه، می‌‌نویسه.

ـ لحن برنامه چه‌طور پیدا شد؟
مثلا اون اوایل من و مهدی و خود عبدالله روا و حامدجوادزاده می‌اومدیم دور هم می‌نشستیم و متن‌ها رو می‌نوشتیم. حالا یه چیز دیگه بگم. من واقعیتش با این لفظ سرپرست نویسندگان یه کمی مشکل دارم. به جهت این‌که درسته که توی توان‌مندی‌های من شکی نیست ولی این بالاتر بودنه به خاطر اینه که من بیش‌تر و زودتر از مهدی وارد رسانه شدم، بودم و کار کردم، در نتیجه تجربه‌ی بیش‌تری دارم. بعد چون ساعت‌های حضورم نسبت به مهدی صالح پور کمتره باعث می‌شه نتونم سرپرستش‌ش بکنم! حقیقت‌ش این‌ه که اون بنده‌خدا داره کار خودشُ می‌کنه و من‌م دارم کار خودمُ می‌کنم. اون اوایلی دورنویسی‌های بیش‌تری داشتیم تا خود مجری بیاد و در جریان قرار بگیره. اما حالا که لحن برنامه در اومده و مشخص شده دیگه مثل گذشته نیازی به سرپرست نیست. ضمن این‌که من دیر می رسم دفتر و تا اخر شب هستم. گاهی هم صبح بین ساعت ۱۰-۱۲ سر می‌زنم، اما به هر حال، سرپرستی سایه بالا سری هم می‌خواد.

ـ کی می‌رسی متن‌ها رو بنویسی و برسونی؟ چون معمولا زمانی که باید متن‌ها رو برسونی نیستی.
ایمیل می‌زنم. کارایی که به عهده گرفتم الان زیاد نیست. کلا شاید ۵-۶ پلاتو بنویسیم که من ۲-۳تاشُ می‌نویسم.

ـ الان تحصیلات‌تون مرتبط با کاریه که دارین انجام می‌دین. ولی قبل‌تر که نبود هم نویسندگی می‌کردی. تو اون شرایط چه جوری احساس کردی که این کار ازت برمیاد؟
من دو دوره کلاس نویسندگی رفتم. یعنی لیسانس فیزیکمُ که گرفتم دقیقن تموم که شد به بیکاری بعد از لیسانس برخوردم. اونایی که تجربه‌شُ دارن می‌دونن از چه دردی دارم حرف می‌زنم؛ وقتی به سال چهارم بی‌کار باشی سال به شدت سهمگینیُ تجربه می‌کنی. تو همون دوره‌ی بی‌کاریه داشتم به بطالت تابستان خودم را می‌گذارندم که تو راهروی دانشگاه از یکی از مسئولامون پرسیدم کلاس چی دارین، اونم چندتا کلاس بهم معرفی کرد که یکی‌ش نویسندگی بود. خلاصه یه شماره تماسی دادم و اونام یه ماه بعد زنگ زدن گفتن بیا کلاس. شاید اگه مثلا گویندگیُ انتخاب می‌کردم مسیر زندگی‌م عوض می‌شد. حالا نگو اون کلاسه کلاسای باشگاه رادیویی جوان بود. بعدشم من رفتم تست دادم و قبول شدم. دو ترم رفتم کلاس و بعدش باز دو ترم رفتم کلاسای دانش‌گاه تهران. من کلاسا رو می رفتم که یه روز آقای زریباف که استادمون بود بهم زنگ زد و گفت بیا برنامه گرفتیم، برامون بنویس. که اون اوایلم بنده‌خدا خودشُ می‌کشت تا به ما یاد بده برای رادیو نوشتن چه‌جوریه. کلا من لحنم به محاوره و طنز و این‌ها نزدیک‌تر بود. خلاصه این‌طوری شد که برای رادیو نوشتم. انقد گیر دادن که لیسانس فیزیک چه ربطی به نویسندگی داره، دو سال پیش تصمیم گرفتم یه کاری کنم که دیگه اینُ نگن. حالا الانم باز یه چیز دیگه می‌پرسن!


نظرات شما عزیزان:

mahya
ساعت8:53---17 آذر 1391
سلام وبلاگ عالی داری من که طرفدار اصیل شیش تاییا هستم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: